آقا من تو یه ساختمونی زندگی می کنم که شش تا واحد داره ... اما چهار تا خانواده ...- نه بابا ... دو تا واحد خالی نیست دنبال مکان نباشین –

من تو یه واحدم ... همسایه ام هم تو یه واحد .... چهار تا واحد دیگه هم .... دو تاشون با هم خواهرن.... دو تای دیگه هم با هم برادر! – رو برادرا یا خواهرها هیچ  نقشه ای نکشین ... چون خانواده دارن و هر کدوم یکی دو فقره بچه جوون –

حالا اینا رو واسه چی گفتم اصلن؟

ساختمون من به دلیل بافت خونگیش ... در عین وابستگی به هم ... اصلن سر و صدا هم نداره که نداره ... مگر مواردی استثنایی مث امشب ... که همه ما نشسته بودیم با صدای بلندتر از دیوارهای بینمون ... بنگاه سخن پراکنی انگلیس کافر - که نمی دونم چرا به جای سخن پراکندن هی تصویر می پراکند از ماجرای مصر-  ... رو. می دیدیم ... و من بدون اینکه خونه همسایه ها باشم ... با توجه به دعوت چند شب قبل همسایه از من و میزان آجیل و تخمه در خونشون .... حدس می زدم که همه تخمه خورون دارن فینال مصر رو می بینن ... که یه هو صدای الله اکبر اومد....

ما هم ....جو زده از فینال مصر رفتیم کنار پنجره و دستی به گوش گذاشتیم و هوار زدیم – ولی یه گوشمون هم به همون تی وی ضاله بودا - ...وسط هوار هوارهای ما که با شکستن تخمه گاهی اوقات به سرفه ... یا آب شکستن در گلو می رسید.... صدای تی وی از هوار ما بلندتر به گوش رسید که داشت می گفت اگه مبارک امشب بره ... درست می شه مث ماجرای سی و دو سال قبل ... چون فردا 22 بهمنه....

بدون اینکه همدیگه رو ببینیم ....ولی میدونم کاری مشابه کردیم ...ساعت رو نگاه کردیم ... ساعت 9 بود ... نه 10 ... و ما طبق عادت این یکی دو سال باید ساعت 10 هوار می زدیم ... نه ۹!

چه حالی کردن بعضیا .... وقتی یه ساختمون کلن ساندیس خور رو تو منطقه شناسایی کردن!

... نتیجه منطقی : "جو گیر نشوید به جز 25 ماهی مثل خرداد یا ...!"