توضیح به قدر آنچه می دانم
در قرآن به صراحت آمده است که پروردگار عالمیان ، زمین و آسمان ها را در شش روز خلق کرد و در روز هفتم بر عرش به "نظاره" نشست.
یک بار در یکی از پست ها نوشتم که در کلام وحی آمده خدایا "ناظر" ما باش؛ و این وجه بارها و بارها تکرار شده است.
در قرآن هم چنین بارها جدای از" ناظر" بودن ، در عین حال همواره چه به ایمان آورندگان به "آیین پاک" و چه به "گمراهان- فاسقین" و چه به "کافران" به صور بشارت و تنبیه آمده است که خدا "توانا" و "دانا" است (پس آگاه باشید که چه مقامی بر نظارت تکیه زده و ناظر است ).
از صحبتی که می خواستم بکنم دور شدم – که به قدری هر جای قرآن نکته های متصل به هم دارد که از شوق می خواهی همه را با هم بگویی و گاه یادت می رود که تو خود تازه اگر فضل خداوندی شاملت باشد ، می خواهی مساله آموز باشی و بعد داری بدیهیاتی را می گویی که همه از آن مطلعند-
.... با خود می گویم :" آری همه ما بسیاری از امور را می دانیم ،حتی معنای عشق را – به تمامی و کامل به گونه ای که بهتر از یک عاشق می توانیم آن را توصیف کنیم – اما عشق....اما عشق....اما عشق."
باز دارم دور می شوم ....
و اوست که روز را از دل شب و شب را پرده روز می سازد شاید در این گردش بیاندیشید!؟ (نقل به مضمون) – و باز این تبادل روز و شب بارها در کلام وحی آمده است – نه به تمثیل – که خداوند سبحان گاه که قصد مثل باشد به صراحت می گویند و برای دیگر مواقع تاکید دارند که من با شما آشکارا سخن می گویم.
و این روز و شب ها ، همه برای جهان زمینی است ...روز ...شب می شود .... شب ....روز می شود .... هفته می شود ... ماه می شود ... سال می شود ...قرن می شود .... هزاره می شود ....تمدن می شود .... و...
.... و بعد روزی می آید که با یک نفخه صور همه کسانی که زنده اند نیز می میرند- مثال دیگرانی که خفته در گورها طی هزاره ها مانده اند ، و با نفخه دوم صور همه زنده می شوند ، در حالی که در آن روز آسمان ها از هم پاشیده شده اند، کوه ها از بین رفته اند و زمین ....و زمین مانده است و ما که زنده شده ایم . این همان روز محشر است که خداوند متعال از آن در آیه های گوناگون با نام های مختلف آن را می خواند که یکی از آنها "روز عقیم" است. چرا "روز عقیم" ؟ چون این آخرین روز جهان زمینی است ، آسمان ها که در تبادل روز و شب بودند دیگر نیستند که ماه و ستاره ای بخواهد بیاید و شب بشود و فردایی باشد برای جهان زمینی. روز، عقیم است. همانند زنی عقیم که نوزادی نتواند آورد ، از دل روز، شب زمینی دیگر نخواهد آمد .
درباره عوض کردن نام وبلاگ پیش از این گفته بودم و نظرات مختلفی که درباره آن داده شد و بسیاری تصور کرده بودند که از سر افسردگی این نام را می خواهم انتخاب کنم .... به همین دلیل .بهتر دیدم در پستی معنای نام "روز عقیم" را تشریح کنم که همگی زندگی .... آه ... نه ... دوباره دارم به ورطه همه آنچه می دانید کشیده می شوم.
در ابتدای پست از خلقت زمین و آسمان ها در شش روز ، و "نظاره" در روز هفتم گفتم . خداوند متعال نام دیگر روز محشر یا همان روز عقیم را "روز هشتم" می خوانند!... و در روز هشتم زندگی نوینی آغاز می شود که برای ام بسیار جالب بود که حتی یک بار در وصف بهشت – هر چند بارها از کلماتی چون درخت ، نهر ، و همه آنچه برای ما زمینی ها آشناست سخن گفته شده – از کلمه "زمین" استفاده نشده است.
پیوست نخست: برای آنکه احساس افسردگی به شما دست ندهد " روز هشتم" را سر در وبلاگ قرار دادم که معنای اش روزگار دیگر است از پس این جهان... و زندگی ما معطوف به آن! (نخندید ...به نسترن این حرفا نمیاد ... باور کنید من حاج خانوم دختر نشدم...و هم چنین عوارض ناشی از پیری که به سراغ کتاب و دعا می روند که اگر می توانستم با مفاتیح آنچنان می کردم که در تاریخ بنویسند )
پیوست دوم: حتمن متوجه شدید که در این پست که حالا می دانم "ویرگول" کجا هست استفاده کنم اما خب عادات قدیمی گاهی ترکش سخت است.