"ببخش و فراموش کن!"

"آخه لامذهب تویی که تو اون ینگه دنیا نشستی و شعار میدی "ببخش و فراموش کن" ... من چی رو ببخشم ... هر چند به لطف مورخین (بخوانید کاتبان دربار) ... فراموش می کنم ...  - فراموشی درد لاعلاج همه تاریخم است-."

"تاریخ؟! ... ای بابا دلت خوشه ... تاریخ مال چند دهه سال پیش بود ... امروز هنوز واقعه ای رخ نداده ...آنچنان دگرگونش می کنن ... که  طرف می گوید:"شوخی می کنی؟ ... اصلا هم همچی چیزی نبود...ببین ...." و شروع می کند هر چه از رسانه ها براش فریاد کردن رو تحویل می ده... البته یه جاهاییش رو هم واسه خودش نگه می داره و از زبون خودش میگه ... بعد هم چهار تا بد و بیراه نثار همه می کنه."

"یه روزگاری بود اوایل دهه هفتاد ... یه دوستی داشتم تو تی وی کار می کرد ... می گفت :" نسی جادوی رادیو تلویزیون نمی دونی چیه؟ ... "تاپاله" رو هم که آگهی کنی ملت صف می بندن بخرن."

"به ملت توهین نکن"

"غرض جماعت زود باور بود ... مگه نشنیدی مثلا دو سه تا پسر تو یه مهمونی  یه خز و خیل گیر میارن ... میذارنش سر کار ... بعد که می خوان تعریف کنن ... می گن:" ملت کف کرده بودن."

"من هنوزم می گم "ببخش و فراموش کن" ... مث نلسون ماندلا ... مث گاندی ..."

" گاندی کشورش تحت استعمار بود ... ماندلا هم اگه نمی بخشید ....با اون همه سفید تو کشور دوباره رزیم آپارتاید می شد این بار به نفع سیاه ها ... دلش هم که خون بود باید می بخشید ... اگه نمی بخشید کی جلو  جنگ داخلی رو می گرفت؟"

"خودت حالا چه پخی هستی که آدمای بزرگ دنیا رو ضایع می کنی ... "ضایعناک!""

"من هیشکی نیستم ... اما می گم بخشیدن و فراموش کردن شاید تو روابط خصوصی هم خوب باشه هم موثر .. و اصن جامعه ما بهش نیاز داشته باشه چون بدجور عصبیه ... یه نیگا تو خیابون که بکنی همه چی دستت میاد ... نه اصن چرا خیابون ... یه نیگا به صدای دعوای همسایه پایینی ..."

"ولی خداییش این "ببخش و فراموش کن"هم از اون شعارهاییه که مث افیون می مونه ..."

"که چی؟"

"یه روزگاری شوروی دومین قدرت جهان بود ... سفینه هوا می کرد ... موشک همه جا می فرستاد ... نصف دنیا بهش تاسی کرده بودن ... بعد یه هو که از هم پاشید ... پسراش واسه یه نخ سیگار وینستون  تن به هر کاری می دادن .... دختراشم واسه یه آدامس... ولی خداییش دیگه نمی دونم واسه شلوار جین جی کار می کردن !"

"که چی؟"

"هیچی خواستم بگم ... شوروی قدرت دوم جهان ... نفهمید اصن از کجا خورد ...به خودش اومد دید غرب تا ما...تح.تش..."

"زر نزن...فعلا که هنوزم همونیه که بود ... منتها شلوار جین و آدامس هم داره... این کجاش به بخشیدن و فراموش کردن دخل داشت"

"واسه من و تو "دخل" نداشت... اما اونایی که جیب واسه اینجور موقع ها دارن خوبم "دخل" داشت ... بعدم راه افتادن میون جماعت که "ببخش و فراموش کن"..."

"هنوز داری راجع به شوروی سابق حرف می زنی؟"

"شاید...ولی "دخل" ..."فرصت طلبی" ... "جاده صاف کنی" ... همه جا هست.. بعدم ملت بشینن و آی کیف کنن وقتی می بخشن و فراموش می کنن."

"نسی یه مثال زدی از دوستت بعد رفتی تو هپروت ... کجایی دختر؟"

"دارم سعی می کنم فراموش کنم به زبان! ... فقط همین".